سلین در اول جولای 1961 دیده از جهان فروبست. او را در گورستان مودون به خاک سپردند. بر سنگ قبر او دو نام نوشته شده است: لویی فردینان سلین، دکتر لویی فردینان دتوش. لویی فردینان دتوش اسم واقعیاش بود اما او نام مادربزرگش «سلین» را به عنوان نام مستعار برمیگزیند
«اگر سلين توانست از تزهاي سوسياليستی نازيها دفاع كند، از این رو بود که پول گرفته بود»، همين جملهي سارتر كه آن را سال 1945 در مقالهي «سيماي يك ضديهود» نوشت (چاپشده در «له تان مدرن» و بعد در انتشارات گاليمار تحت عنوان «انديشههايي دربارهي مسئلهي يهود»)، باعث شد كه سلين اين هجونامه را در جواب بنويسد. آن را براي ژان پلان[1] فرستاد و او چاپش نكرد. از آن پس، اين نوشته در كتابفروشيها در دسترس است.
«ایهاب حسن» در آغاز مقاله «ساد؛ زندان آگاهی»۱ می نویسد؛ «این ویژگی برخی از نویسنده هاست که تاریکی نهفته در رویاهایمان را پیش چشم گذارند و بدین سان دست به پیشگویی تاریخی بزنند. اینها همواره نویسندگانی نیستند که در نظر ما بالاترین ارج و احترام را دارند
این آخرین مصاحبهایست که با سلین انجام شده، نویسندهای فاشیست، متفرعن، گَنده دماغ، اما در عین حال دارای سبکی مفتون کننده و نثری غبطه برانگیز، که کتابی دیوانهکننده چون «سفر به انتهای شب» را نوشته و انبوهی شاهکار دیگر، نویسندهای که کار ضعیف در کارنامه اش نمی توان دید، چرا که همواره در اوج پریده. روایت است که سلین در اواخر عمر در مرز دیوانگی سیر کرده، اما در این گفتگو که از جمله آخرین گفتگوهای اوست که نه تنها نشانی از دیوانگی نیست
در اين گفتوگو پرسشهاي بسياري در مورد دوران كودكي و نوجواني، وضعيت خانوادگي، دوران تحصيل و حضور در جنگ و همچنين سبك و سياق سلين در داستاننويسي و آراي او در ادبيات مطرح شده است