احمد محمود سال ۱۳۷۱ بر آن شد تا گزیدهای از داستانهای کوتاهش را گردآوری و چاپ کند، نتیجه تجربههایش در نوشتن، از میان «داستانهایی که بین سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۲ در مطبوعات، منتخبات و یا مجموعه داستانها چاپ شده است»، و به پیروی از الگوی ذهنیاش بیستوسه داستان از حدود پنجاه، شصت داستان کوتاهی را که نوشته ردیف میکند؛ از مسافر تا تبخال
خاله گل آمد و مرا برد خانه خودشان. غروب بود. هوا خاکستری بود. شوهرخاله گل بغلم کرد. به موهام دست کشید و بعد، پیشانیام را و گونههام را بوسید. با سبیل شوهر خاله گل بازی کردم که مثل پشمک نرم بود، اما مثل پشمک سفید نبود.
کتاب «مثلث خانه، جامعه و جهان» تدوینِ هلن اولیایی نیا، در نظر اول یک کتاب نقد و بررسی ادبی به نظر میرسد. روی جلد را که دیدم تصور کردم تحلیلی جامعه شناختی از داستان های احمد محمود به دست می دهد. برایم سوال بود که آرای کدام جامعه شناس یا عقاید کدام نحله جامعه شناسی، اساسِ نظرِ مولف را یاری می کند؟
شهر کوچک ما یکی از داستانهای موفق احمد محمود نویسندهی اهل اهواز است که در مجموعه داستان غریبهها و پسرک بومی به چاپ رسیده است. راوی این داستان کودکی است که مشاهدات خود را بیان میکند. انتخاب چنین راوی موجب شده که نویسنده بتواند فاصله خود را از شخصیتها حفظ کند. افکار و احساسات کودک کمتر دخالت و نقشی در جریان داستان دارد. او تنها راوی اتفاقاتی است که آنها را در داستان به تصویر میکشد.
رمان پیش از انقلاب عمدتا ابزاری است برای تعامل روشنفکران و مردم و پس از انقلاب هم همین روند بهنوعی پی گرفته میشود. رمانهایی که در این مقطع نوشته میشوند، همچون اسلافشان، دارای نگاههایی عمیق به دورههای تاریخیاند و هنوز مسالههایی همچون اختلاف طبقاتی، شوریدن بر ظالم و دفاع از مظلوم در آنها دیده میشود. مضامینی که البته متناسب با روح مبارزهجویی است که در بطن مخاطب آنروزها حضور دارد. دورهای است که دولتآبادی اولین جلدهای «کلیدر» را مینویسد. شرح طاغیشدن شخصیت «گلمحمد» درواقع نقدی است بر نظام ظالمانه ارباب و رعیتی حاکم بر دورهی پهلوی. او همین رویه را در «جای خالی سلوچ» هم پی میگیرد و در قالب داستانی اقلیمی، وضعیت زنی تنها و بیشوهر را در ده دورافتادهای به نام «زمینج» تصویر میکند.
اغلب شاعران و نویسندگان ایرانی از پدرانی زاده شده اند که یا کارگر بوده اند یا کشاورز. تعداد کمی از آنها را میتوان نام برد که از پدرانی نظامی و کارمند متولد شده باشند. البته مسئله فراتر از اینهاست. اغلب شاعران و نویسندگان ایرانی خود برای مدتی کار گل کرده اند و در کارگاهها یا کارخانهها مشغول کارگری بوده اند.
چهارم دي ماه زادروز نويسندهاي است كه او را به عنوان پدر داستاننويسي اجتماعي ميشناسيم. مردي كه در شناسنامه احمد اعطا بود و وقتي نويسندگي پيشه كرد، نام هنري احمد محمود را برگزيد. به انگيزه هشتاد و ششمين سالروز تولد احمد محمود، مهمان بابك اعطا سومين فرزند او شديم و در گفتوگويي دوستانه، گوشههايي از زندگي اين نويسنده را مرور كرديم
ازولایت خراسان شهر سبزوار روستای دولت آباد همراه و هم نشین با محمود دولت آبادی که حرکت می کنی روی به سمت جنوب غرب به خوزستان و اهواز در کناره رود کارون جنب خانه ای قدیمی در حاشیه رود می رسی می ایستی نشانه ها را می پرسی آره همین جاست خانه احمد محمود نویسنده جنوبی گویی از میانه یک سیب سرخ عبور کرده ای این همه راه را ، این دو برادر خراسانی و خوزستانی چقدر شبیه هم هستند در قلم و آرزو و رنج و دورافتاده گان را کی کنند یاد !
خیلی ها «مدار صفر درجه» را کتاب بهتری می دانند، اما پس از گذشت سال ها خاطره خواندن کتاب «همسایه ها» برای اولین بار، همچنان برایم لذتبخش است. خاطره خوبی که از مطالعه کتاب های احمد محمود داشتم، سبب شد تا از این گفت و گو درباره «احمد محمود» حس خوشایندی داشته باشم، اما پس از اندکی، نگرانی نیز بر من مستولی شد.
بستر زندگي در رمان زمین سوخته،فقيرترين محله هاي اهواز است. در اين محله ها،آدم ها همچون ماهي هاي بي دفاع در جويبار پر تلاطم زندگي شنا مي كنند و بالاخره با ديناميت و باروت صيد مي شوند. در جامعه رمان واقع گرايانه زمين سوخته،مردم-كه اغلب آدم هاي كوچه و بازارند-جنگ را پذيرفته اند و در روزهاي سخت،پناهگاه همديگرند
آنچه می خوانید بریده ای از نامه ای منتشر نشده از احمد محمود، جدای بخشهایی که به وضع سلامت خود اشاره دارد، تلخ ترین بخش جایی است که به ماجرای جایزه بیست سال داستان نویسسی در ایران اشاره دارد، جایزه ای که قرار بود به او داده شود و پیرمرد با آن بیماری به سالن بردند اما در آخرین دقایق به واسطه فشارهایی که از نقطه نامعلومی وارد شد، نام او را حذف کردند.
منتقدان و آسیبشناسان دیگر نیز در این میانه، نقشی شبیه به مفتی را پذیرفتهاند و نشستهاند به حکمدادن برای ادبیات، از ازل آن تا ابد، که «رمان» فرم ادبی زمانه ماست و دوران داستان کوتاه بهسر رسیده و چه و چه. عدهای چراغبهدست دنبال مخاطب گمشدهاند، حال آنکه سازوکار مبهم نشر این روزها، هر آن خبر از چاپِ دوباره کتابِ چندروز درآمده میدهند و حکایتِ دمخروس است برای مخاطب و منتقد و روزنامهنویس و مخبران.
آثار احمد محمود، نویسنده مطرح از همان اواخر دهه سی كه او نوشتن آغاز كرد، نقدونظراتِ بسیاری را برانگیخت و تا هنوز هم جزوِ پرشمارترین و پرمخاطبترین رمانهای ایرانی است. محمود در سال ٣٨ با مجموعهداستانهای «مول» و بعدتر «دریا هنوز آرام است» و «بیهودگی» پا به عرصه نویسندگی گذاش
در اوایلِ تابستانِ شصتونه یک روز درآمد که میخواهد رمانی در بارۀ جنگ بنویسد، که شاید ادایدینی به همولایتیهاش باشد، و نوعی تجدیدنظر و تکمله بر «زمین سوخته» که در نوشتن و چاپِ آن قدری تند رفته بود. «زمین سوخته» زمانی منتشر شد که هنوز ترکشهای انفجار جنگ و غبار کورکنندۀ ناشی از آن فرو ننشسته بود و نویسندهای با جَنَم محمود نمیتوانست شاهد بیطرفِ کشوواکشهای معرکهای باشد که پایش در آن گیر بود و برادرِ جوانش را قربانی گرفته بود
«از جمله مشکلاتی که همیشه داشتهام نوشتن زندگینامه خودم بوده است. شاید علتش این باشد که وقتی به سالهای پشت سرم نگاه میکنم میبینم چیزی برای گفتن ندارم. این است که درمیمانم. همچنان که حالا درماندهام.»
اگر آن ١٣ نفر برگه را امضا کرده بودند هیچکدام از این ماجراها پیش نمیآمد. چند هزار نفر بهصف شده بودند در ردیفهای صدنفره دانشکده افسری. میخواستند بروند خدمت سربازی. فرمانده روبهروشان فریاد میزد: «فقط به پنج صف نیاز داریم. قرعه میکشیم. بقیه میروند رد کارشان».
انتخابشدهها باید خودشان را معرفی میکردند و لباس نظام را تحویل میگرفتند. پانصد نفر. شش ماه در دانشکده درس میخواندند و درجه که میگرفتند یک سال در شهری، روستایی، جایی خدمت میکردند.
احمد محمود، با نام حقیقی احمد اعطا، دیری است که از میان ما رفته است؛ در 12 مهر ماه 1381 ما و دنیا را وا می گذارد و می رود: زندگی می گذرد و هر کس سهمی از عمر دارد و تا آن جا که از دست برآید باید چنان زندگی کرد که تلخ نباشد و برای دیگران هم تلخی نیاورد که زندگی همه اش شوخی است.
آثار «احمدمحمود» اما، با چنين نگاهي قابل ارزيابياند. او نويسنده خلاقي بود که همواره به کشف افقهاي تازه ميانديشيد. ازهمين رو، ميتوان در آثارش، تجربههاي تازهاي را- چه در«مفهوم» و چه در«ساخت» و«تکنيک» و البته «زبان»- ديد.
به یاد محمد علی سپانلو می خوانیم یکی از مهمترین نوشته های او درباره رمان اجتماعی در ایران و شاخص ترین نمونه های آن مروری بر ده رمان شاخص ایرانی که آغاز گر این راه بوده اند و در قسمت دوم نیز به ده رمان معاصر پرداخته خواهد شد. رمانهایی آغازگر اعتلای رمان نویسی در ایران بوده اند.
«داستان شناخت ایران»، نوشته جواد اسحاقیان، مجموعهای است که از طرف انتشارات نگاه و با موضوع نقدوبررسی آثار نویسندگان معاصر ایران منتشر شده است. آنچه در پی میآید معرفی سهکتاب منتشرشده از این مجموعه یعنی نقدوبررسی آثار محمدعلی جمالزاده، سیمین دانشور و احمد محمود است: