نیم قرن گذشت و خاطره «رضا موتوری» همچنان زنده است. خاطره فیلمبر سابقی که با زخمی بر پهلو روی موتور خیابانهای تهران را زیر پا میگذارد تا فرهاد «مرد تنها» را در رثایش بخواند. رضایی که لحظه آخر آخرین جملهاش پیغامی به رفیق است: «به عباس قراضه بگید رضا موتوری مرد.» رضایی که رد خونی که با پنجهاش بر پرده سپید سینما دیانا ثبت کرد همچنان تازه است. ۵۰ سال گذشته و رضا موتوری همچنان کار میکند و دیده میشود.
روایت است که علاوه بر تهییه کنندگان سینما، دوستان تختی همانند محمد غلی فردین بارها سعی کردند پای او را به سینما باز کنند. اما هر بار به دلایلی روی پرده رفتن تختی میسر نشد. این ماند تا زمانی که بحث ساختن فیلمی درباره زندگی او مطرح شد، اما گویا روح تختی هم حاضر نیست به این تصویرش روی پرده سینما به نمایش در آید! آنچه می خوانید حکایت ناکام مندن همین پروه هاستاز تختی حاتمی تا تختی کیمیایی و حالا هم بهرام توکلی...
مردي كه جانانه انتظار خودش را كشيد، اما نيامد. خودش نيامد؟ تمام شهر گفتند چرا نيامدي؟ گفت من را در چاهي انداختند تاريك؛ ماندم تا روز شود، روزها آمدند و رفتند و ياري از من نشد. مرد در انتظار خودش ماند تا...
ناصر ملكمطيعي مرد فيلمها بود.
ژان میشل فرودون منتقد صاحبنام فرانسوی و سردبیر مجله «کایه دو سینما» قرار است جشنواره فیلمهای ایرانی را در پاریس برگزار کند؛ جشنوارهای که هفته آینده در پایتخت فرانسه با حضور آثار فیلمسازان ایرانی برگزار میشود. او با ابراهیم گلستان، نویسنده و مستندساز ایرانی هم تماس میگیرد و خواستار حضور آثارش در جشنواره میشود اما گلستان از او درباره حضور فیلمهای مسعود کیمیایی میپرسد و جواب منفی میشنود.
هنوز با شاملو دشمن است؛ نه شاملو، با تمام آدمهاي دوره خودش، جز محمود هنگوال و برادران ميناسيان. هنوز با ساواك مخوف خودش را در بازجوييها ميداند. اما براي «خاك» نوشت: «كيميايي سياسي شده و حرفهاي مد روز ميزند.» من بايد از ميان همه داستانهاي خوبش فيلمي ميساختم كه نساختم و ضرر كردم....
او شاید یکی از بهترین نمونه ها در میان هنرمندان برای تبیین نسبتی باشد که هنر و سیاست در جوامعی چون ایرانی می تواند برقرار سازد. هنرمندی که- فارغ از شایعات و حواشی ایجاد شده پیرامونش- همواره فاصله ای معقول با قدرت داشته؛ و در دو نظام کاملا متفاوت وجهه انتقادی و معترضانه اش را با خود حمل کرده است...
معماي بيژن الهي روبهروي ما است؛ معمايي كه تاخير در كشفش بيش از پيش گره را كور خواهد كرد. سه سال از مرگش ميگذرد و انتشار برخي نوشتهها و اشعار تاييد ميكند كه سايه الهي بر سر شعر سه دهه شعر ايران آنچنان عميق است كه نتوان از كشف معمايش شانه خالي كرد.
مسعود کیمیایی در ٧٥ سالگی فیلم «قاتل اهلی» را ساخت و به قول خودش با سختی. البته این سختی به روابط میان انسانها برمیگردد در میان این دنیای پیچیده و مضطرب. او خدمات بسیاری به سینمای ایران کرده است. اختلافات همیشه در همه فیلمها وجود دارد، اما درنهایت این فیلمها هستند که تعیینکنندهاند
آنچه در ادامه می خوانید دل نوشته مسعود کیمیایی برا اصغر فهادی است که با اسکار دومش به رغم همه کوته بینی ها افتخار بزرگی برای ایران کسب کرد. کیمیایی در محاکمه در خیابان تجربه موفقی در قیاس با فیلم های دو دهه اخیرش در همکاری با اصغر فرهادی به عنوان فیلمنامه نویس پشت سر گذاشته است
بحث سر نیمساعت کم یا اضافه هم نیست. شاید حتی نیمساعت از این نماهای خوشسروشکل هم کم بشود، ابهام بیشتر شود. اما اتفاقاً پولاد کیمیایی که حضورش در این فیلم محل جنجال و مناقشه شده است، درستترین جا را در میان فیلمهای پدر، در همین فیلم دارد
درگیری در نشست خبری فیلم «قاتل اهلی»/کیمیایی و قوچانی روی هم را نبوسیدند نشست خبری فیلم سینمایی«قاتل اهلی» که قرار بود به آرامی برگزار شود، به جنجال کشیده شد.
به گمانم هیچیک از فیلمسازان بزرگ و برجسته سینمای ایران را نمی توانید پیدا کنید که به اندازه مسعود کیمیایی فیلم بد ساخته باشد؛ اما نه فقط جایگاه او در تاریخ سینمای ایران دست نخورده باقی مانده
از آخرین رمانش میگوید و شوق نوشتن که هیچوقت رهایش نکرده است. صحبت که به تفاوتهای سینما و ادبیات کشیده میشود، به گذشتهها رجوع میکند؛ زمانی که سینما به معنی واقعی هنر بود. این روزها از نگاه مسعود کیمیایی ابزارها و دستگاهها راه تخیل آدمی را سد کردهاند، در یکی از روزهای سرد پاییزی با مسعود کیمیایی از تفاوتهای ادبیات و سینما و «قاتل اهلی»، آخرین اثر سینماییاش که حواشی بسیاری بههمراه داشته صحبت کردیم.
قیصر ۴۰ سال بعد فیلمیست نوستالژیک در این تردیدی نیست، اما ساختن فیلمی دربارهی اثری محبوب و خاطره برانگیز که نسلهای مختلف درمورد آن خاطره دارند و اصلا تماشای خود آن متضمن غم غربت است(!)، کمترین کاریست که میتوان درمورد آن انجام داد به ویژه آنکه دستاندرکارانش حالا پا به سن گذاشتهاند و یا حتی از میان ما رفته اند.
این، نخستین گفت و گو با مسعود کیمیایی پس از خروج ناگهانی اش به همراه گوگوش در تیرماه 1379 است. مقصد تورنتو و هدف ساخت دو فیلم به کارگردانی کیمیایی و بازی گوگوش اعلام شد. اما پس از دو سال نه تنها فیلمی ساخته نشد، بل کیمیایی به همراه پولاد بی سر و صدا به ایران بازگشتند و گوگوش در گیر و دار منازعات حقوقی در تورنتو باقی ماند
تقریباً همهی آنهایی که درباره فیلمنامهنویسی چیزی نوشتهاند به این اشاره کردهاند که آنچه فیلمی را ممتاز میکند، در واقع شخصیتهای آن هستند؛ و این قاعدهای است که یکی از بهیادماندنیترین آثار سینمای ایران را رقم زده است. البته ناگفته نماند که اشاره به این نکته هرگز به این معنا نیست که فیلم خالی از ضعف است.
فیلمسازان پیشگام و موجنو سینمای ایران که همگی در بازه زمانی ١٣١٥ تا ١٣٢٥ متولد شدند، خشت بنای سینمای ایران را پیریزی کردند. هرچند فیلمسازان مهمی همچون سهراب شهیدثالث، علی حاتمی و عباس کیارستمی دیگر میان ما نیستند؛ اما نگاه آنها همچنان هست و باید در بازخوانی مکرر تاریخ، دیدگاه و فیلمهایشان مورد بررسی قرار گیرد تا نسل جوان در ادامه مسیر خود با تکیه به آن و مرور گذشتهاش، طرحی نو در دنیای فیلم درافکند،
وقتی از سینمای کیمیایی حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟ آنچه در نگاه نخست بیش از هر چیز دیگری در روایت آثار کیمیایی به چشم میخورد، این است که همواره در آثارش داستان خیلی پیش از شروع فیلمهایش آغاز شده و ما ناگهان در میانهی داستان با شخصیت اصلی روبهرو هستیم و باید بهسرعت او را بشناسیم و به قول اساتید فیلمنامهنویسی، نیازش را شناسایی کنیم
چه شد که انتظامی رفت و پرستویی آمد؟ چند هفته پیش بود که عزت الله انتظامی پیشنهاد بازی در قاتل اهلی تازه ترین فیلم مسعود کیمیایی را رد کرد. اما حالا پرویز پرستویی بازی در فیلم را پذیرفته است. دوبازیگر گزیده کار سینمای ایران یکی آن را رد کرده و دیگری با علاقه پذیرفته است. ماجرا از آنجا آغاز شد که...
این کارگردان سینما در یادداشتی درباره اصغر فرهادی به مناسبت موفقیت اخیرش در جشنواره فیلم کن نوشت: «اصغر فرهادی را دوست دارم. هم خودم شما را دوست دارم هم باید شما را دوست بداریم. سهم دوست داشتن من از تو تعریف انسان است. تعریف انسان در زندگی اندک و دانستناش حوصلههای فلسفی میخواهد.
عباس کیارستمی بدونشک آخرین بازمانده دورهای از تفکر در ساحت سینمای خاص و آینده است؛ نسلی که خواست و کوشید تا به اندازه نوههای خود دنیای شیرین و شاید مخوف دکمهها را بیاموزد، سفرهای کوتاه و پرتعجب با دکمهها برود، اما هرگز به خلاقیت و هنر قابل نرسید
یکی از آن فیلمها که مرگ ندارد، بهترین ساخته مسعود کیمیایی با فاصله نسبت به دیگر فیلمهای این دوره اش به جز سرب، فیلمی ست برای بارها دیدن. یکی از بهترین تصویر های اجتماعی گرایانه سینمای ایران در دهه شصت که بهترین شکلی عناصر سبکی سینمای کیمیایی را متاثر از دوران خود باز آفرینی کرده است
از مسعود کیمیایی، کارگردان نامی کشورمان، پس از انتشار رمان «جسدهای شیشهای» و «عینالقضات»، اخیرا رمان «سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ ندارند» منتشر شده است. در این رمان قبل از هر چیز آگاهی کیمیایی به گوناگونی اجتماعات انسانی و الزامات قومی و فرهنگی آنان به چشم میخورد
نگاهی به سینمای کیمیایی: چاقو، ناموس و رفیق / کیمیایی هرگز نگاهی تحلیلی ندارد. تنها چیزی که برای او معنا دارد «وضعیت موجود» است فارغ از این که چه چیزهایی این وضعیت را رقم زده اند. آدم های کیمیایی به شدت پایبند اصول هستند و ...
رودررو نشاندن مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی از آنچه فکر میکردیم خیلی سختتر بود. چیزی بود شبیه مأموریت غیرممکن. داریوش مهرجویی سخت درگیر کارهای پیشتولید تئاتر «غرب واقعی» بود و «مسعود کیمیایی» هم با احساس مسئولیتی پدرانه درگیر کارهای فیلم «معکوس» به کارگردانی پسرش پولاد.
کنسرت شب موسیقی فیلم مسعود کیمیایی؛ درحالی برگزار شد که ناهماهنگیها و فضای تالار وزارت کشور در نهایت موجب شد بسیاری سالن را ترک کنند. فضای شب اجرای موسیقی هیچ نزدیکی به نوستالژی فیلمهای کیمیایی نداشت.
مسعود کیمیایی مرد تاریخساز سینمای ایران علاوه بر دهها فیلم که برخیشان در زمره آثار برجسته سینمای ما قرار میگیرند، سه رمان نوشته است؛ «جسدهای شیشهای» در دو جلد، «حسد» در یک جلد و «سرودهای مخالف...» در سه جلد. واپسین اثر نوشتاری او گاه خواننده را از این همه خلاقیت و ظرافت شگفتزده و انگشت به دهان میکند و گاهی هم نگران
دوران نسل ما، دوران پراضطرابی بود که این اضطراب به نسل ما لطمه زد. این اضطراب از مشروطه تا حال با ماست. اما فرازوفرود داشته است. هنرمندی که در جامعهای مضطرب زندگی کند. قطعا مضطرب است.
اسماعیلی متولد هشتم فروردین 1318 در کرمانشاه است. او به جای بسیاری از بازیگران ایرانی و خارجی صحبت کرده و به تدریج صدایش جزو شخصیت و ویژگیهای فردی آن بازیگر شده است که از جمله آنها میتوان به آنتونی کویین، گریگوری پیک، چارلتن هستن، یول براینر، ریچارد برتن، سیدنی پوآتیه، پیتر فالک و مارچلوماسترویانی اشاره کرد
مسعود کیمیایی در جشنواره امسال فیلمی نداشت، اما سال پیش با متروپل آمده بود، فیلمی که خیلی در حد و تندازه های سینمای کیمیایی حتی در این سالها نیافتند. با این حال کیمیایی نیز برای ساخته هایش حرفهایی دارد، حرفهایی که برخی از آنها را در این گفتگو ه در زمان اکران متروپل انجام شده می خوانید.
مسعود کیمیایی حتی در روزگاری در اوج نیست بازهم طرفداران خود را دارد؛ سینمای او فراز و فرود بسیار داشته و سازنده اش کوشیده پابه پای جامعه پیش بیاید حال تاچه حد موفق بوده بحث دیگری است