ویکتور هوگو چگونه آدمی بود؟ یوسا میگوید با اینکه دو سال با «جسم و جان» در آثار و زمانه هوگو غرق بوده، میداند که هرگز پاسخ این پرسش را نخواهد دانست. یوسا روزهای ابری و بارانی زمستان 1950 را در دبیرستان نظامی شبانهروزی به یاد میآورد؛ دورانی که «بینوایان»، دلخوشیِ روزمرگیهای خستهکننده و زندگی خالی از شادیاش بوده است
سهم اسپانیا در کشف و تسخیر آمریکای لاتین چه بوده است؟ پاسخ آنهایی که دارای باورهای دینی هستند کلیسای کاتولیک، مسیح و دینی حقیقی است. پروتستانهای انجیلی، که در حال حاضر تعدادشان در قاره جدید بسیار زیاد است، تا حدودی با هم اختلاف نظر دارند، اما احتمالا این پاسخ را درنهایت میپذیرند.
آخرینباری که در کاراکاس بودم، سوفیا ایمبر1 آن روز هولناکِ 15 ژانویه 1988 را با جزئیات تمام برای من تعریف کرد. او و کارلوس رانخِل2 طبق معمول سحرگاه برای دیدن برنامه تلویزیونی محبوب خود «صبح بخیر»، که بسیار آرام و بدون هیاهو و جنجالهای معمول سپری میشد، از خواب برخاستند.
دیدن شهر زیبای تائورمینا1 بدون سیاحان غمانگیز است. گویی خانههای آویخته از تپهها قرار است به دریای ابری فرو افتند، صاحبان و کارمندان بیکار هتلها، بارها، رستورانها و مغازهها دست روی دست گذاشته، نالان و مغموم در انتظار حضور نامحتمل مشتری و خریدار هستند تا آنها را از افلاس برهانند
ادبیات بارگاس یوسا پیوند تنگاتنگی با سیاست دارد. البته او ادبیات سیاسی خلق نمیکند و با انگیزه سیاسی هم قلم نمیزند، بلکه از واقعیت تاریخی، رئالیسمی موازی و همطراز میسازد که تجربیات جوامع بشری را بهکارمیگیرد، نه به خدمت. رمان در نگاه یوسا یک اثر پژوهشی است، محل امتزاج ابداع و واقعیت.
جهان ادبیات ماهها در انتظار این خبر بود. همه میدانستند نویسندهی پرویی تا پایان ۲۰۱۹ رمانی جدید منتشر خواهد کرد، اما روز دقیق انتشار اعلام نشده بود. یوسا طی سالهای فعالیت خود همیشه در نوآوری و ابتکار پیشگام بوده و قلماش ظرفیت لازم برای حفظ میل به نوشتن در او و اشتیاق خوانندگان را داشتهاست.
سی سال پیش، زمانی که دیوار برلین سقوط کرد، من غرق در مهلکه کارزار انتخاباتی ریاستجمهوری بودم و اهمیت رویداد را آنطور که باید، درک نکردم. چندین روز بعد، نامهای حاوی تکهسنگی کوچک از دیواری که شهروندان آلمان شرقی تخریب کرده بودند، به دستم رسید که سالها آن را بهعنوان نماد آزادی روی میز کارم داشتم.
با اینکه من و ماریو بِنِدتی دوستان خوبی بودیم، یادم نمیآید کی با او آشنا شدم؛ احتمالا در 1966 اولین باری که به اروگوئه رفته بودم. سفر شگفتانگیزی که در آن کشف کردم یک کشور آمریکای لاتینی میتواند به اندازهی سوئیس یا سوئد متمدن، دموکرات و مدرن باشد.
جان آپدایک نویسنده بزرگ آمریکایی، ماریو بارگاسیوسا را بهترین رماننویس پرو و یکی از بهترینهای دنیا معرفی میکند. رماننویسی که با هریک از کتابهایش، دریچهای رو به جهان باز میکند تا به ما بیاموزد که چرا مردم با دیکتاتورها مخالفاند. زندگی و زمانه یوسا از تولد تا بلوغ و سپس نویسنده شدنش در آمریکای لاتین میگذرد: جایی که مأمنی است برای بروز انقلابها و دیکتاتورها و سرخوردگی مردمی که هرروز در خیابان شاهد سربریدن رویاهاشان هستند.
نام ماریو بارگاس یوسا بیش از هر نویسندهای در جهان با سیاست گره خورده است. سیاستمدار لیبرال راستگرا و غول ادبی که شأن عظیم و غیرقابل انکارش، راه هر گونه خردهگیری و خدشه، در مورد اهدای نوبل ادبی 2010 را بر منتقدان سد کرد. انتخابی که بیش از کسب اعتبار برای نویسنده، اعتباری برای جایزه محسوب میشد.
ماریو بارگاس یوسا را باید مهمترین نویسنده زنده آمریکای لاتین دانست. نویسندهای که نامش همواره در کنار غولهایی چون اوکتاویو پاز، خولیو کورتاسار، خورخه لوئیسبورخس، کارلوس فوئنتس و گابریل گارسیامارکز میآید. نویسندهای چندوجهی که در هشتادودوالگیاش همچنان به حوزههای تفکر مسلط است و هنوز هم شاخکهای روشنفکریاش به اتفاقهای روز جهان حساساند.
کتابهای ماریو بارگاس یوسا از خواندنیترین آثار ادبی جهان است، و پرخوانندهترینشان هم: جنگ آخرزمان، سور بز، گفتوگو در کاتدرال، سالهای سگی، چهکسی پالومینو را کشت، و مرگ در آند. همه اینها هم او را به معتبرترین جایزه ادبی جهان یعنی نوبل نائل کرد. یوسا، برای این روزهای ما که در عصر ارتباطات، کمتر به سراغ کتاب و خواندن میرویم، هفت دلیل میآورد که چرا لذت خواندن بالاترین لذت در دنیا است
ايگناسيو اچواريا منتقد ادبي و ويراستار، مقالاتي را كه روبرتو بولانيو طي پنج سال آخر عمرش براي ستون روزنامهها نوشت و همچنين سخنرانيها و صحبتهاي او در محافل عمومي را در قالب كتابي تحت عنوان «داخل پرانتز» جمعآوري كرده است.
ماریو بارگاس یوسا فقط نامی مشهور در میان خوانندگان آمریکایی نیست؛ او با 81 سال سن غول ادبی و سیاسی جهان اسپانیایی زبان ها شناخته می شود و رمان هایش تطابقی آشکار با روزگار ما دارند.
ماریو بارگاس یوسا و خولیو کورتاسار نویسندگان نامآشنایی از آمریکای لاتین هستند و تأثیرات بزرگی بر ادبیات جهان به ویژه آمریکای جنوبی گذاشتند. در این مطلب یوسا از آشنایی خود با کورتاسار و ویژگیهای رفتاری نویسنده آرژانتینی نوشته است.
داستان کنگر خوردن «هانس کریستین اندرسن» و لنگر انداختنش در خانه «چارلز دیکنز» و بعد قطع رابطهشان از ماجراهای معروف و جالب دنیای نویسندههاست. چهرههای مشهور دیگری هم بودهاند که از رابطهای دوستانه به قطع رابطه، نامههایی از سر دلخوری و حتی درگیری فیزیکی رسیدهاند.
آنچه این فرهنگ نو نیاز دارد تولید انبوه صنعتی و موفقیت تجاری است. تفاوت میان قیمت و ارزشْ از بین رفته است: این دو اکنون یک چیزند، چون قیمت توانسته است ارزش را در خود جذب و حل کند.
«براي نويسنده شدن، بايد مدام نوشت و توجهي به داشتن يا نداشتن استعداد مشهود نكرد.» اين جمله را ماريو بارگاس يوسا، نويسنده پرويي برنده جايزه نوبل ادبيات ٢٠١٠ در نشست خبري كه موسسه سروانتسِ شهر مانيل فيليپين تدارك ديده بود، گفت.
نویسندگان بسیاری بودهاند که اولین فعالیت حرفهای خود را در روزنامهها تجربه کردهاند؛ از «مارک تواین» و «دیکنز» گرفته تا «جک کرواک» و «استیگ لارسن». اما شاید جالب باشد بدانید برخی از بزرگترین نویسندگان جهان که در این گزارش به آنها اشاره شده، پیش از قدم گذاشتن به عرصه نویسندگی روزنامهنگار بوده و تا پایان عمر این حرفه را ادامه دادهاند.
شجاعت، برتري موجودات فاني، چيزي است كه ميتوان وجه بارز برنده جايزه نوبل ادبيات ماريو بارگاس يوسا دانست. نويسندهاي با روحيهاي متمايز كه نسبت به هر فعاليتي از خودگذشتگي دارد. با داشتن هدف زندگي منضبط؛ همانگونه كه ضرورت زندگي ادبيات است، زماني كه شرايط ايجاب كند دست به عمل بزند از هيچ چيز اجتناب نميكند
«كارمن بالسل» نماينده ادبي نويسندگان اسپانيايي زبان بود كه از ميان نويسندگاني كه زير چتر حمايت و راهنماييهاي او قرار داشتند، شش نويسنده برنده جايزه نوبل شدند