اگر نگاهی به نشریات سینمایی قدیمی (اوایل دهه پنجاه شمسی) بیندازیم. به بحث هایی خواندنی درباره موج نوی سینمای ایران بر میخوریم که در آن زمان حرف و ایده تازه ای محسوب می شد. جالب اینکه برخی از فیلمسازان که خود نیز داخل این جریان تعریف می شدند، اساسا وجود چنین جریانی را انکار می کردند!
شاید کتابهای بسیاری بتوان یافت که در آن درباره عشق سخن گفته باشند، اما در میان این گونه آثار (به ویژه به زبان فارسی) به ندرت بتوان کتاب ارزندهای یافت که نگاهی غیرسطحی و عمیق به این مقوله داشته باشد؛ کتابی که عشق را از منظری فلسفی مورد توجه و واکاوی قرارداده و مخاطب را به دریافتی قابل اعتنا در این زمینه رهنمون شود. کتاب «فلسفه عشق» اثر اروینگ سینگر در این زمینه یک استثناء محسوب میشود
به جز سینمای آمریکا که در تاریخ نه چندان طولانی سینما، همواره در اوج بوده و میدانداری کرده است؛ سینمای دیگر کشورها، حتی آنها که صاحب سینمایی حرفهای شناخته میشوند، فراز و فرود بسیار داشتهاند. بخصوص که چه در اوج بوده اند و چه در فرود کماکان زیر سایه هالیوود قرار داشته اند. درقاره سبز اروپا ایتالیا یکی از همین کشورهای صاحب سینماست که روزگاری سوای سینمای هنری اش، سینمای تجاری آن نیز در عرصه جهانی حرفی برای گفتن داشت.
بده و بستان ادبیات داستانی و سینما در ایران از نظر کمی هیچگاه تعریفی نداشته است، برعکس کیفیت آن که در بسیاری موارد به نتایج قابل قبولی ختم شده است. سه فیلم از چهار فیلمی که به عنوان آغازگران موج نوی سینمای ایران در اواخر دهه چهل شناخته میشوند، به طور مستقیم یا غیر مستقیم اقتباس هایی ادبی بودند: گاو، آرامش در حضور دیگران و حسن کچل که دوتای اولی از داستانهای غلامحسین ساعدی شده و حسن کچل نیز براساس قصهای فولکلوریک ساخته شده بود. در سالهای بعد از آن نیز کم نبودهاند شاخصی که آثار ادبی پشتوانه فیلمنامه آنها بودهاند.
قصهگویی شبانه، به منظور خوابانیدن شنونده نیز رسمیست ارزشمند و زیبا که از دیرباز نزد ایرانیان مرسوم بود. چیزی شبیه همان مطالعه پیش از خواب که در اینجا با واسطه قرار گرفتن فرد ثانی انجام میشود. از قصه گویی و کتابخوانی برای کودکان که بگذریم؛ شکل اعیانیتری از آن بوده که در دربار شاهان رسم بوده است. قدمت این قصه گوییهای شبانه بسیار طولانی است و حتی به روزگار شاهان تاریخ باستان هم میرسد.
در آغاز تیتراژ تعدادی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران عبارتی نقش میبست که سالها از آن خبری نبود، اما بیش از سه دهه بعد، حالا روی جلد یک کتاب نقش بسته: «علی عباسی تقدیم میکند»، کتابی حاصل کار قصیده گلمکانی که به همت نشر چشمه منتشر شده است.
در روزهایی که گذشت، در برخی از کشورهای درگیر جنگ جهانی اول ، به بهانه صدمین سالگرد شروع آن برنامه های گوناگونی برگزارشد، اما چرا با وجود مرگ میلیونها انسان چنین مراسمی برگزار شد، آن هم در حالی که همه این کشور بر منفور بود جنگ تاکید داشتند؟ بازخوانی این جنگ و دلایل و نتایج آن بی شک فرصتی است برای ارائه آن آگاهی ها که می تواند مانع جنگ های بعدی باشد. افزون براین جنگ جهانی علاوه بر نقاط تاریک خود دستاوردهایی را نیز برای پیشرفت در پاره ای حوزه ها داشت.
شاید شعله ور هم اندازه رگ خواب و بوتیک گرم و دوست داشتنی نباشد، اما همچون اغلب آثار حمید نعمت الله از لحظه های نابی بهره می برد که از قریحه و غریزه سینمایی سازنده اش حکایت دارد. قریحه ای که حالا با تسلط بر مدیوم نیز همراه شده است
جاده قدیم تا حدی خطقرمزهایی را رد میکند و به لحاظ مضمونی و شاید پوشش بازیگران زن (که باید به بازیهای خوب مهتاب کرامتی، شیرین یزدانبخش و ترلان پروانه هم اشاره کرد) مرزهای جدیدی را در سینمای ایران تعریف میکند.
ابتدا قرار بود بهروز وثوقی با این فیلم بازگشتی دوباره به سینمای ایران داشته باشد، خبری که از همان ابتدا امید چندانی به تحقق آن نمی شد داشت، با این حال سازنده فیلم قصد داشت با ساخت آن در کشور ترکیه باردیگر از این بازیگر بزرگ سینمای ایران در فیلمی ایرانی استفاده کند. نهایتا نیز وقتی کامبوزیا پرتویی به این نتیجه رسید که امکان گرفتن مجوز بازی برای وثوقی وجود ندارد پروژه خود را به شکل دیگری جلو برد
نویسندگان، در این کتاب به سراغ زنانی رفتهاند که کارهای بزرگی را به انجام رساندهاند، زنانی که برخی از آنها در تاریخ ماندگار شدهاند و برخی هم گمنام ماندهاند، اگرچه این گمنامی چیزی از اهمیت کار آنها کم نمیکند، چه بسا که این نکته نشان از اهمیت کار نویسندگان کتاب دارد که کوشیدهاند در کنار زنان نامدار به سراغ آن زنان کمتر شناخته شدهای بروند که کارهای بزرگی انجام دادهاند.
کتاب جنبش زنان نیز همانند اغلب کتابهای این مجموعه با اینفوگرافی از مهمترین رویدادهای تاریخی در موضوع مورد بحث یعنی جنبش زنان آغاز میشود. به این ترتیب در آغاز کتاب تابلویی از سیر وقایع مهم تاریخی جنبش زنان پیش روی خواننده قرار میگیرد که افقی از کلیت ماجرا در ذهن مخاطب ترسیم میکند
گفتگو با یکی از فیلمسازان باتجربه تاریخ سینمای ایران که چهار دهه پر فراز و نشیب را در این سینما پشت سر گذاشته، توسط پژوهشگری که تاریخ سینمای ایران تخصص او محسوب میشود، اتفاق فرخندهای است که در دورهای که خاچیکیان رفته رفته رو به بازنشستگی میرفت رخ داده
از نیمه قرن بیستم بدین سو، به هر حوزه که نگاه کنی تاثیر مستقیم و غیر مستقیم فلسفه هایدگر قابل ردیابی است. در سدهای که گذشت نقد و نظریههای انتقادی در حوزه هنر و ادبیات بیش از پیش با رویکردها و نگرههای فلسفی در آمیخت. سینما نیز به عنوان هنری که در قرن بیستم بالیده و قدرت گرفته از این قاعده مستثنی نیست.
درباره عشق و عاشق شدن از نوع معنوی تا نوع زمینیاش کتابهای زیادی نوشته شده است اما آن چیزی که این کتاب را به اثری متفاوت بدل کرده است، رویکرد نویسنده و تلاش او برای رسیدن به پاسخی است که از کیفیت دقیق و ماهیت علمی برخوردار باشد
در کشوری که ادعای دموکراسی می کرد مکارتیسم حکم دادگاه تفتیش عقاید را داشت و برخی از هنرمندان را در محاق قرارداده بود. اسپارتاکوس تنها علیه ستمکاران رومی قیام نکرد، بلکه در ساحتی دیگر پشت مکارتیسم را نیز به زمین زد!
«پس از ترجمه هر فصل از کتاب «فیلمنامه نویسی آلترناتیو» بارها از خود میپرسیدم که بهتر نیست بقیه کتابهای فیلمنامهنویسی خود را به آتش بکشم؟» مواجه شدن با نقل قولی اینچنین از سوی مترجم کتاب، در نگاه نخست یک جور بازار گرمی اغراقآمیز جلوه میکند تا آنجا که حتی با ارجاع به فیلم ارباب حلقهها، آن را به همان حلقهای تشبیه میکند که قدرتی بی انتها در اختیار صاحبش قرار میدهد
وقتی زندگی درگیر ملال و تکرار میشود، چه چیزی میتواند آن را از این رو به آن رو کند؟ این موقعیتی است که برای هریک از ما به گونهای میتواند اتفاق بیفتد؛ یک زندگی تکراری که اتفاق خاصی در آن نمیافتد و همه چیز در یک ریتم کُند و از پیش مشخص افتاده است
ورود سینما به ایران، حکایتی بسیار متفاوت با دیگر کشورها داشت؛ هنری که در دل جامعه زاده شد، با فیلمبرداری کردن از اتفاقهای معمولی اجتماعی آغاز به کار کرد و خیلی زود به عنوان مردمیترین تفریح، موقعیتی تثبیت شده کسب کرد؛ در ایران اما سینما تحفهای بود که توسط مظفرالدین شاه از فرنگستانبه دربار آورده شد و به عنوان تفریحی شاهانه در اندرونی ظهور کرد. نخستین فیلمهایی که در ایران گرفته شدند
تا فرارسیدن جریان موج نو سینمای ایران، بیشتر منتقدان سینمایی نوشتن درباره فیلمهای ایرانی را دونشأن خود می دانستند. واژه «فیلمفارسی» که دکتر هوشنگ کاووسی (اولین تحصیل کرده سینما در ایران) برای نشان دادن ماهیت سینمای ایران بکار برده بود، چنان ورد زبانها شده بود که به شکلی همه گیر برای تحقیر سینمای ایران بکار می رفت
«ژانر» یکی از مفاهیم کلیدی و پرکاربرد در حوزه های مطالعات سینمایی است. یکی از مهمترین دلایل توجهی که اغلب بدان صورت می گیرد نیز از دل همین کارآمدی و کاربرد فراوان آن است. «ژانر سينمايي مفهومي آشناست براي تمام بينندگاني كه ميخواهند فيلمهاي مورد علاقهشان را انتخاب كنند، فيلمي را در چند كلمه براي دوستشان شرح بدهند يا چند مجموعه فيلم را با خصوصيات مشترك، شناسايي، مشخصهپردازي و متمايز كنند.»
محمد متوسلانی یکی از آن چهره هاست که در سینمای ایران، توانایی های بالقوه اش نتوانستند به درستی به فعلیت برسند و از این سبب نتوانست آن جایگاه را که در خور او بود کسب کند. تقدیر در همان ابتدای راه سرنوشت او را با دو بازیگر دیگر گره زد تا به اتفاق تنها تیم سه نفره سینمای کمدی ایران را با تاثیرپذیری از نمونه های مشابه خارجی اش پایه گذاری کنند
«ویلاییها» ساخته منیر قیدی فیلم خوبی بود، اما آنچه باعث شد از دید برخی از منتقدان و تماشاگران سینما تا این اندازه جلوه کند؛ چند دلیل درون متنی و برون متنی داشت. دلایل برون متنی اینکه فیلم اولی بود، آنهم توسط یک فیلمساز زن در حوزه سینمای جنگ
«قاتل اهلي» ساخته مسعود كيميايي صرف نظر از همه حاشیه هایش فیلم ضعیفی است. در سالهای اخیر همه فیلمهای مسعود کیمیایی به شکلی حاشیه داشته اند، بعضی بیشتر بعضی کمتر؛ برخی رسانه ای شده اند و برخی نه و البته همگی نیز براین نکته تاکید داشته اند که خود مسعود کیمیایی مهمتر از فیلمهایش بوده. حاشیه مهمتر از متن بوده
بزرگترین مشکل ماجان ساخته رحمان سیفی، این است که سی سال دیر ساخته شده است، این بدترین اتفاقی است که می تواند برای یک فیلم بیفتد یعتی بدون هیچ تاخیری در اولین نمایش جشنواره ای اش کهنه به نظر برسد
سینما مثل هر مدیوم فرهنگی و هنری از تحولات سیاسی و اجتماعی روزگار خود تاثیر می گیرد و آن را در دل محصولات خود منعکس می کند. با توجه به اینکه دایره مخاطبان آن وسیع است، به مراتب تاثیر گذاری آن از وسعت بیشتری در قیاس با دیگر مدیوم ها برخوردار است.
اما ماجرا چیست؟ کیمیایی پس از چهار سال سکوت در سینما با هزار شوق و ذوق به سراغ فیلمنامه ای که بسیار علاقمند ساختنش بود. رفت. فیلمنامه ای که طبق معمول از نوشته های خودش بود. اوضاع احوال در روزهای نخست خوب به نظر می رسید، عکسهای ریز و درشت تهیه کننده فیلم به همراه مسعود کیمیایی نشان از روزهای خوبی داشت که متاسفانه تداوم نیافت. آنها که در مراسم مختلف دست در دست هم ظاهر می شدند چه شد اینگونه در مقابل هم قرار گرفتند؟
اگرچه در چند سال اخیر ساخته های داریوش مهرجویی نتوانسته طرفداران او را همچون گذشته راضی نگهدارد، اما کارنامه او آنقدر پرو پیمان هست که خدشهای جدی به اعتبار او به عنوان یکی از مهمترین فیلمسازان تاریخ سینمای ایران وارد نشود. کسی که سهمی قابل اعتنا در شکل گیری موج نو سینمای ایران در اواخر دهه چهل داشت و قریب به چهار دهه در صف نخست فیلمسازان جدی این دیار ایستاده
این اولین بار نیست که عبدالرضا کاهانی فیلمی ساخته که دچار ممیزی های جدی شده، متاسفانه اصلا خوشایند نیست که بگوییم این فیلمساز آنقدر گرفتار این مشکل شده که حالا حسابی پوست کلفت شده است. چنانکه اگر روزی فیلمی بسازد که در این حواشی گرفتار نیاید باید تعجب کرد.
باید قبول کنیم که نقد آثار مسعود دهنمکی همواره متاثر از یکسری پیشفرض ها بوده؛ پیشفرض هایی که بخشی از آنها تابع گذشته ده نمکی هستند، بخشی برآمده از گرایش های سیاسی و جناحی او ست و بخشی هم ناشی از رگه های پوپولیستی و شعارزدگی مورد استفاده اوست حال می خواهد در حوزه روزنامه نگاری باشد و خواه فیلمسازی.
شناخت ژانر در سینما (و همچنین ادبیات) یکی از الزامات نقد هنری محسوب می شود، ابزاری مطمئن برای پرداختن به سوژه (اینجا فیلم و سینما)، در راستای بررسی و تحلیل محتوا و فرم آن. اثبات چنین ادعایی چندان دشوار نیست، کافی است نگاهی بیندازیم به چگونگی شکل گیری ژانرها : «ژانرهای سینمایی در ابتدای پیدایش خود ناظر به قراردادی نانوشته بین استودیوهای فیلمسازی و مخاطبان بوده اند
چندی پیش از یکی از اساتید دانشگاه در یادداشتی درباره سریال شهرزاد و قیاس آن با مجموعه تلویزونی معمای شاه، تلویحا به این نتیجه رسیده بود که با پولی که پای سریال معمای شاه صرف شده است؛ چند سریال شهزاد میشد ساخت؟
«سيانور» عنوان دومين فيلم بلند سينمايي بهروز شعيبي، كارگردان و بازيگر جوان سينماي ايران است؛ فيلمي كه در ژانر سياسي با تم عاشقانه ساخته شده است. قصه «سيانور» در اواسط دهه ٥٠ ميگذرد و درباره موسسين سازمان مجاهدين خلق است. در سينماي ايران آثار انگشتشماري در ژانر سياسي ساخته شده كه در ميان آنها نيز اثر موفق كمتر ديده ميشود
محمدعلی سجادی کارگردان فیلم «تمرینی برای اجرا» در بخش هنر و تجربه سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. فیلم «تمرینی برای اجرا» بعد از دو نمایشگاه نقاشی كه از او برگزار شد، در شهریور ماه ساخته شد که برگرفته از تابلوها و نوشتههای این کارگردان درباره شاهنامه است
واقعا ده نمکی با این همه ادعای حق طلبی سیاسی و اجتماعی اش که مدام هم برای مردم نسخه می پیچد کی کنار مردم ایستاده و دو تا نقد درست و حسابی کرده که حرف دل مردم بوده باشد.
اجازه بدهید با طرح یک نظر بسیار کلی آغاز کنیم. چه از فیلم های مانی حقیقی و به خصوص ساخته اخیرش اژدها وارد می شود خوشمان بیاید یا نه باید اعتراف کنیم که فیلمساز مستعدی ست لااقل همین قدر که با وجود برخاستن از خانواده ای با این همه نام های بزرگ
«خماري» نخستين فيلم داريوش غذباني امسال در بخش رقابتي «نگاه نو» حضور دارد. فيلمي اجتماعي اما با نگاهي ملايمتر به موضوع اعتياد كه خیلی از جنس طنز نيست ولی لحظات شیرینی دارد. منيژه حكمت تهيهكنندگي اين فيلم را برعهده دارد
«باركد» پنجمين فيلم مصطفي كيايي است كه بر اساس فيلمنامهاي مشترك با مهيار شاهرخي به تصوير درآمده است. فيلمي كمدي با ساختاري متقاطع كه تجربهاي جديد در كارنامه كيايي و ژانر كمدي در سينماي ايران محسوب ميشود
مهمترین نکته ای که باید در مورد «آب نبات چوبی» مطرح کرد این است که این فیلم یک سر و گردن از ساخته های پیشین حسین فرحبخش بالاتر است و وی سعی کرده تا با مدرن سازی فیلمش مخاطبان بیشتری را برای تماشای اثر خود جذب کند.
فیلم تمامی مولفه های فیلم های قبلی حاتمی کیا ( جبهه ، جنگ ، درگیری ، شهادت ، شفاعت، شهدا ، خانواده و بازماندگان آنان و .......را داراست. آرمان گرائی، همانند تمامی فیلم های حاتمی کیا، در این فیلم نیز حرف اول را می زند، اما بر خلاف فیلم های قبلی وی، آرمان گرایان در این فیلم، دچار استحاله و نشت عقیدتی شده اند که بزرگترین خطر تهدید کننده نظام معرفی می شوند.
فیلم چند بازی درخشان داد به خصوص زوج سیامک صفری و ژاله صامتی که در نقش مادر و پدر دختری گمشده(سحر) بازی بسیار خوبی از خود به نمایش گذاشتهاند تا آنجا که دیگر بازیگران و حتی عرب نیا را که یکی از بهترین بازی های سالهای اخیرش را به نمایش گذاشته زیر سایه خود قرار داده اند.
برخلاف همه جشنواره های معتبر جهانی که سعی می کنند با قرار دادن یک فیلم شاخص و پرسروصدا برای فیلم افتتاحیه جشنواره را از همان لحظه اول گرم و پر هیاهو شروع کنند، سنت دیرینه جشنواره فیلم فجر قرار دادن فیلمهای بی سروصدایی ست که لابد قرار نیست از همان سانس اول تماشاگران را به سینما کشیده و به زحمت بیندازند!
من برای پول می نویسم! این جوابی بود که اسپلین صادقانه وقتی از او درباره دلایل داستان نویسی اش پرسیدند جواب داد. آثارش را به سرعت می نوشت اما ذهن حادثه پردازش از آنها آثاری جذاب می ساخت که خوانندگان با علاقه منتظر انتشارشان بودند.
نقد راجر ایبرت در درباره کتاب «فیلم ساختن» که در نیویورک تایمز نوشته است: «گاهی از من میپرسند کتابی پیدا میشود که تماشاگران، با خواندنش بفهمند فیلم چگونه ساخته میشود. و هنگام تماشای فیلم هم کمکشان کند؟ این همان کتاب است.» توصیف ایبرت درباره کتاب اگرچه کوتاه اما تا حد بسیار زیادی گویاست.
روایت است وقتی اورسن ولز می خواست همشهری کین را بسازد برای اینکه کارگردانی سینما را بیاموزد، در خواست کرد یک نسخه از فیلم دلیجان ساخته جان فورد برایش بیاورند، یک سالن نمایش فیلم و یک آپاراتچی هم تحت اختیارش باشند. به این ترتیب اورسن ولز مدرسهای سینمایی برای خود ترتیب داد
مشکل اصلی فیلم و افت تدریجی آن بیشتر به فیلمنامه کم ملاطی برمی گردد که آقاخانی دستمایه کار قرارداده است. پرده اول فیلم به خوبی قصه را آغاز می کند، شخصیت ها را معرفی و موقعیتشان را پیش روی تماشاگر قرار میدهد. اما هنگامی که لازم است یک اتفاق افتاده و درام به حرکت دربیاید چنین اتفاقی نمی افتد
متاسفانه همه چیز وقتی در حد حرف و عکس و لبخند و تعارف است بسیار خوب می نماید اما در پشت این ظاهر زیبا مشکلات بسیاری همچنان باقی ست. مشکلاتی نظیر آنچه امروز رضا دمیشیان و لانتوری با آن گرفتار است.
«دستور زبان نما» برای کسانی طراحی شده که تصمیم دارند داستانگویی با تصویر را تجربه کنند. تجربه ای که با درصورت آشنایی آنها با قوانین پایه، مقررات، و روشهای رایج در زبان بصری و جهانیِ تصاویر متحرک به خوبی میتواند نتیجه بهتری بدهد
قریب به سه دهه پیش از این اگر کسی میخواست متنی تئوریک درباره سینما بخواند، کار دشواری نداشت، کل منابع موجود به زبان فارسی تعدادشان بهسختی به شمار انگشتان یکدست میرسید؛ بنابراین بهراحتی میتوانست یکی را برگزیند!
دوران عاشقی به زعم برخی بهترین فیلم کارنامهی رییسیان است؛ فیلمی که هانند برخی از آثار این سالها به موغ خیانت در خانواده پرداخته، هر چند خود فیلمسار اعتقا دارد این فیلم درباره خیانت نیست. در ادامه نقدهایی درباره فیلم و گزارش نشست نقد و بررسی آن را می خوانید
عصر بخبندان از نگاه مسعود فراستی/ در فیلم عصر یخبندان بحث خیانت در خانواده مطرح شده. او معتقد است : عصر یخبندان، فیلمی است دروغین، پرمدعا، رادیکالنما– بیخطر و بیاثر- و فریبکار، عوامزده و عوامفریب. نقد فراستی را در ادامه می خوانید
اعترافات ذهن خطرناک من فیلمی است بلند پروازانه (یا به قول برخی جاهطلبانه) از فیلمسازی که باوجود کارنامه نهچندان بزرگش چهرهای مستعد نشان داده است...اما این همه ماجرا نیست....