ویلیام فاکنر، در میسیسیپی، یعنی یکی از کانونهای نژادپرستی در آمریکا، به دنیا آمد و زندگی کرد. اکثر رمانهایش نیز در همین سرزمین میگذرد و از این رو، بردهداری و تبعیض نژادی موضوعی آشنا در آثار اوست. جالب اینکه برخلاف قریب به اتفاق نویسندگان سفیدپوستِ آن عصر، نشانههای آشکاری از اعتراض و مخالفت با تبعیض نژادی در آثار او وجود دارد، بااینحال، وقتی به خودِ او میرسیم، با آدمِ نژادپرستی مواجه میشویم که چندان با بردهها همدلی ندارد. کتاب جدیدی میپرسد: تکلیفمان با فاکنر چیست؟
در روزهای پایانی واپسین سال سده چهاردهم شمسی، روبه رو شدن با چنین انتخابهایی چندان عجیب نیست. اگرچه در این موارد همیشه اختلاف سلیقه وجود دارد اما به هر حال چنین لیست هایی می تواند کمک حال کسانی باشد که دنبال بهترینهای ادبیات داستانی ایران هستند. این هم بدیهی است که این انتخابها به سلیقه بچه های گروه ادبیات و کتاب روزنامه آرمان بوده، نه «مد و مه» که ما اینجا به پاس ارتباط دوستانه و نزدیکی که در این سالها داشته ایم آن را منتشر می کنیم.
تازهترین کتاب گلی ترقی مجموعهداستانی است با عنوان «دیوهای خوشپوش» که شش داستان کوتاه را دربر گرفته است. ویژگیها و مؤلفههای اصلی داستاننویسی ترقی در داستانهای این کتاب نیز دیده میشود. برای اغلب آدمهای این قصهها، سعادت و خوشبختی جایی در گذشتهشان خوابیده که اکنون دستنیافتنی به نظر میرسد.
یکی از جنجالیترین نویسندههای قرن بیستم، ویلیام اس. باروز (۱۹۹۷-۱۹۱۴) است که آثارش تاثیر شگرفی بر فرهنگ عامه آمریکایی گذاشت. مهمترین جنجال زندگی باروز، رویآوردن به مواد مخدر بود که در تمامی زندگی و آثارش تاثیر گذاشت. او در گفتوگوی پیشِرو هم از آن دوران میگوید و تاثیر مخربِ مواد مخدر بر زندگیاش. جنجال بعدی باروز، کُشتن همسرش بود: او لیوانی را روی سر همسرش میگذارد و شلیک میکند، اما تیرش، نه به لیوان که به سر همسرش میخورد
دوریان گری تصویر جوان زیبا و اشرافمنشی است که با «سطحینگری» تمام سبکی از زندگی ارائه میدهد که در آن «زیبایی» فراسوی نیک و بد قرار میگیرد. این رمان نه فقط رمانی ادبی بلکه داستانی فلسفی است که در آن سه مقوله مهم «زیبایی»، «اخلاق» و «زمان» در ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر قرار میگیرند.
نوزدهم اکتبر 2020 یک قرن از درگذشت جان سیلاس رید2 روزنامهنگار میگذرد. او در یک گور کوچک در کرملین، نزدیک لنین و شخصیتهای دیگر اتحاد جماهیر شوروی آرمیده است.
باسکز مونتالبان3 گفته بود که اگر ادوارد اچ. کار4 انگلیسی، بهترین نویسندۀ انقلاب بلشویکی از فاصلهای دور به شمار میآید، جان رید بهترین روزنامهنگار آن است
سلین در اول جولای 1961 دیده از جهان فروبست. او را در گورستان مودون به خاک سپردند. بر سنگ قبر او دو نام نوشته شده است: لویی فردینان سلین، دکتر لویی فردینان دتوش. لویی فردینان دتوش اسم واقعیاش بود اما او نام مادربزرگش «سلین» را به عنوان نام مستعار برمیگزیند
جيمز جويس زماني مردگان را مينويسد كه پس از 10 سال تحصيل علوم ديني مسيحي به دليل آگاهي از فساد حاكم بر كليسا حاضر نميشود به خدمت كليسا در بيايد. او به موقعيتهاي شغلي و اجتماعي بسياري پشت كرده و با تحصيل ادبيات و فلسفه به شغل معلمي و نوشتن ستون ادبي در مجلات بسنده كرد
زولا هرگز درباره زولا نمینویسد؛ بلکه به موضوعات مهمتری میپردازد؛ مانند بازارهای بورس، معادن زغالسنگ، فروشگاههای بزرگ و وقایعی مانند 1870 در فرانسه و مواردی مشابه. به نظر زولا این موضوعات از نوشتن درباره خود اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا میتوان با «فاصله» به آنها نگریست.
ویکتور هوگو چگونه آدمی بود؟ یوسا میگوید با اینکه دو سال با «جسم و جان» در آثار و زمانه هوگو غرق بوده، میداند که هرگز پاسخ این پرسش را نخواهد دانست. یوسا روزهای ابری و بارانی زمستان 1950 را در دبیرستان نظامی شبانهروزی به یاد میآورد؛ دورانی که «بینوایان»، دلخوشیِ روزمرگیهای خستهکننده و زندگی خالی از شادیاش بوده است
صادقی آثار زیادی از خود به جای نگذاشت و کم نوشت. حاصل زندگی ادبیاش مجموعه داستان «سنگر و قمقمههای خالی» بود و رمان یا داستان بلند ملکوت با چند داستان پراکنده دیگر که بعد از مرگش در مجموعهای به چاپ رسید؛ اما همین معدود آثار به جا مانده برای ماندگاریاش کافی بود، هرچند ما را از داستانهای نابش محروم میساخت.
کلود سیمون (2005-1913) دوست داشت نقاش شود. به آکادمی نقاشی رفت و نقاشی آموخت، پس از آن به سفرهای دور و نزدیک پرداخت، در جنگهای داخلی اسپانیا مدافع جمهوریخواهان شد و با شروع جنگ جهانی دوم به جبهه رفت، خیلی زود اسیر شد و خیلی زود توانست از زندان آلمانها فرار کند
سهم اسپانیا در کشف و تسخیر آمریکای لاتین چه بوده است؟ پاسخ آنهایی که دارای باورهای دینی هستند کلیسای کاتولیک، مسیح و دینی حقیقی است. پروتستانهای انجیلی، که در حال حاضر تعدادشان در قاره جدید بسیار زیاد است، تا حدودی با هم اختلاف نظر دارند، اما احتمالا این پاسخ را درنهایت میپذیرند.
سوم آذر ماه چراغ عمر مادربزرگم خاموش شد. دو هفته پیش از مرگش از کلام افتاد و صدای مهربانش را دیگر از تلفن نشنیدم. دو روز پیش از مرگش به خوابم آمد. یک تکه بافتنی سیاهرنگ و نیمهکاره را که هنوز به میل بود جلوی چشمان من نگه داشت و با نگاهی متبسم اما خاموش از من خواست بافتنیاش را نگاه کنم
سارتر قبل از مرگش به تاریخ پیوسته بود، در ده سال آخر عمرش هر چقدر کمتر مینوشت شهرتش بیشتر میشد، این به موقعیت نمادین او برمیگشت. «نماد» او بیشتر بیانگر دیدگاه سیاسی و فلسفیاش بود و این ورای آثار ادبیاش قرار میگرفت.
دان دلیلو از پرآوازهترین رماننویسان جهان است. حالا او در ۸۳ سالگی رمان جدیدی منتشر کرده که از نظر برخی از خوانندگانش بیسروته و عجولانه آمده و برخی دیگر آن را نشانۀ نبوغ و قدرتِ خارقالعادۀ دلیلو در توصیف وضعیت امروزی جهان و مخاطرات پیش روی ما انسانها می
نئورئالیسم اگرچه بیشتر سبکی از سینمای بعد از جنگ جهانی دوم و ظهور کارگردانان بزرگی همچون دسیکا، روسلینی و... را به ذهن میآورد اما زمینههای آن متأثر از رئالیسم ادبی نیز است. این هر دو واقعیتهای عینی و زندگی روزمره مردم عادی را نمایان میساختند. بااینحال، آنچه ظهور نئورئالیسم را به پدیدهای قابلتأمل بدل میسازد، شرایط شکلگیری آن است
وقت آن رسیده است که از جدالِ تاریخی دوگانه «ادبیات قصهپرداز» و «ادبیات متعهد یا سیاسی» دست برداریم و از نو بپردازیم به بازخوانی و کشف تاریخ ادبیات معاصرمان، با تکیهبر مفاهیم و نظریات نو. این رویکرد دوگانهساز به ادبیات که با همنوایی اهل ادبیات دستکم از دهه هفتاد نواختن گرفت و رفتهرفته به اکتاو بالاتر و بالاتر رسید،
هیئت داوران جایزۀ بوکر، داگلاس استوارت را برای رمان شاگی بین، بهعنوان برندۀ جایزۀ بوکر سال ۲۰۲۰ اعلام کردند. استوارت طراح لباسی اسکاتلندی است که در آمریکا زندگی میکند و شاگی بین اولین رمانی است که نوشته است
آخرینباری که در کاراکاس بودم، سوفیا ایمبر1 آن روز هولناکِ 15 ژانویه 1988 را با جزئیات تمام برای من تعریف کرد. او و کارلوس رانخِل2 طبق معمول سحرگاه برای دیدن برنامه تلویزیونی محبوب خود «صبح بخیر»، که بسیار آرام و بدون هیاهو و جنجالهای معمول سپری میشد، از خواب برخاستند.
احمد محمود سال ۱۳۷۱ بر آن شد تا گزیدهای از داستانهای کوتاهش را گردآوری و چاپ کند، نتیجه تجربههایش در نوشتن، از میان «داستانهایی که بین سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۲ در مطبوعات، منتخبات و یا مجموعه داستانها چاپ شده است»، و به پیروی از الگوی ذهنیاش بیستوسه داستان از حدود پنجاه، شصت داستان کوتاهی را که نوشته ردیف میکند؛ از مسافر تا تبخال
شخصیت مارگارت میشل، خالق رمان بربادرفته، در طول چهلوهفت سال زندگی نموداری متفاوت از برخوردها، اعتقادات، تجارب، تحول نژاد سیاهوسفید و از تأثیر شخصیتهای مؤثر در زندگی خود و اطرافیانش نشان میدهد. او از آزادی عقل استفاده کرده و مکانیسمهای قدرت را با جزئیات در رمانش شرح داده است
ماكس فريش، نويسنده مشهور بينالمللي و خالق نمايشنامههايي مثل «بيدرمان و آتش سوزان» و «آندورا» و رمانهاي قدرتمند و گيرايي مانند «كتابه خدمت»، «مونتاوك» و البته «هومو فابر» بود