این مقاله را به اشتراک بگذارید
حوض نقاشی روایتگر زندگی عاشقانه ساده و بیپیرایه زن و شوهری با نامهای مریم و رضا و فرزند آنها به نام سهیل است. زوجی که سعی میکنند ضعفهای جسمانی شان را نادیده گرفته و بنا به گفته کارگردان اثر قهرمان زندگی باشند. حوض نقاشی فیلمی است که بهواسطه توجه به گروه خاصی از جامعه ما را با دغدغههایشان همراه میکند و نکته جالب توجه اثر این است که در این مسیر نمایش روابط عاشقانه میان یک زوج از این گروه بیشتر مورد تاکید است. مازیار میری کارگردان حوض نقاشی در این مصاحبه از ویژگیها و اهداف این فیلم صحبت کرده است
***
فیلم حوض نقاشی به زندگی زوجی میپردازد که دارای معلولیت جسمانی هستند و به تبع با مشکلات و آسیبهایی در جامعه روبهرو هستند. اما به نظر میرسد در این اثر بیشتر بر زندگی فردی این زن و شوهر و روابط خانوادگی شان تاکید شده است؟
فکر میکنم که حوض نقاشی راجع به آدمها و کرامت انسانی است. این فیلم درباره توانایی آدمهایی است که برخلاف تصور ما کرامتی دارند که فراتر از جسمشان است. عاشقانهای در اندازه و متناسب با شرایط جامعه است. در واقع این اثر ثبت زمانه خودش است و انگار ما را در پیچی قرار میدهد که شاید فرمان عبور از آن همان ابزار عشق باشد. در واقع این فیلم نشان میدهد که میتوان پیچهای خطرناک زندگی را بهواسطه عشق نادیده گرفت و از آنها گذشت.
این نگرش اگرچه در بطن خود زیباییهای ذاتی دارد، اما شاید باعث میشود تا زندگی این گروه از افراد بسیار ایدهآل نمایش داده شود. برای مثال حتی در سکانس ابتدایی این فیلم یعنی آنجاییکه نحوه آشنایی رضا و مریم روایت میشود هم نمایشی از مرکز نگهداری ناتوانان ذهنی و مشکلات آنها وجود ندارد. فکر نمیکنید که در کنار روایت قصه عاشقانه این زوج، فیلم میتوانست بستری مناسب برای بیان دغدغهها و مشکلات این گروه باشد؟
من اصلا علاقهمند نبودم که آسیبها و مشکلات کم توانان ذهنی را در فیلم مطرح کنم. بلکه این بیماری را بهانهای قرار دادهام تا بگویم هر چقدر سیر حرکت انسان به کودکی نزدیکتر و ظواهر و زوائد زندگی حذف میشود، میتوان راحتتر زندگی کرد. در واقع آن موقعی که نیاز است عاشقانه صحبت کنیم، واقعا باید عاشقانه حرف بزنیم و مقطعی که درگیر مشکلات زندگی هستیم، سعی کنیم تا صادقانه در کنار هم باشیم. انگار زوائد زندگی در کودکی کمتر نمود دارد و در این فیلم بهطور ضمنی و ناخودآگاه مقایسهای بین زندگی مریم و رضا و مرضیه ناظم مدرسه فرزندشان بهوجود میآید. این مقایسه نشان میدهد درگیری با مشکلات روزمره، تلاش برای کسب رفاه و به دست آوردن شرایط مطلوب زندگی باعث شده است تا آدمها از هم فاصله بگیرند. البته من در این کار اصلا قصد نداشتم بگویم که رفاه چیز بدی است و هر چقدر که رفاه زندگی بیشترمیشود، انسانها بیشتر از هم فاصله میگیرند. بلکه علاقهمند بودم درباره این صحبت کنم که تلاشهایی که همیشه برای رسیدن به رفاه انجام میدهیم، گاهی بینتیجه است. در حالی که خانه ساده مریم و رضا میتواند آدمها را به هم نزدیکتر کند. کاری که خانههایی با اتاقهای زیاد و پیچ در پیچ نمیکند.
اتفاقا من فکر میکنم این هدف به خوبی در حوض نقاشی محقق شده است. بهویژه در جاییکه ناظم مدرسه به عنوان نمایندهای از قشر مرفه به خانه این زوج میآید و چرخی در آن میزند. گویی این کاراکتر همیشه حسرتی را در مواجهه با زندگی این زوج به همراه دارد. اما در طول فیلم چندان به زندگی خانم ناظم و دغدغههایش ورود نمیشود. علت چیست؟
چندان گرایشی به این کار نداشتم و بیشتر بهدنبال ایجاد بستری برای ساختن یک فیلم حالت بودم و دلم نمیخواست که هیچ وزنهای در کار سبکتر یا سنگینتر بشود. در حوض نقاشی این سهیل است که ما را به عنوان راوی با خود همراه میکند و بهواسطه او به زندگی مرضیه ناظم مدرسهاش سرک میکشیم. او بر میگردد و از جایی به بعد مرضیه این کار را دنبال میکند. تمایل داشتم تا در این فیلم همه آدمهای قصه قدمی حتی کوچک بردارند و عملی قهرمانانه از آنها سر بزند. حتی اگر این عمل قهرمانانه بالا رفتن از یک نردبان یا عبور از روی خط عابر یک خیابان باشد. من فقط معتقدم یک عاشقانه ساختهام و فکر میکنم که سختترین نوع آن بوده است. زیرا بعد از مدتی طولانی در زندگی زناشویی همه روابطمان جنبه عادت پیدا میکند. بنابراین سعی کردم عاشقانهای سخت در بستر زندگیای بسازم که حدود ۱۰ سالی از آن میگذرد.
به نظرتان مریم و رضا به عنوان افراد کم توان ذهنی با ویژگیهای مختص خودشان تا چه اندازه نمایندهای کامل و شایسته از این گروه اجتماعی هستند؟
فکر میکنم مریم و رضا حتی فراتر از اینها گذشتهای نه چندان دور از خود ما هستند. چراکه ما همیشه با حسرت از زندگی نسل گذشته خودمان حرف میزنیم. به این فکر میکنیم که پدر بزرگها و مادر بزرگهایمان چقدر زندگی را سادهتر میگرفتند و با مشکلات راحتتر مواجه میشدند. تحمل و صبرشان بیشتر بود و زندگی را به خاطر خود زندگی سپری میکردند و از آن لذت میبردند. نه اینکه تلاش برای زندگی را مساوی با زندگی بگیرند و هر روزشان به خاطر رسیدن فردا تلف شود. کاری که متاسفانه بسیاری از ما انجام میدهیم.
در این فیلم گره اصلی داستان به قهر کردن سهیل و پناه بردن او به خانه ناظم مدرسهاش بر میگردد. اما انگار که بیننده تا انتهای فیلم دائما منتظر یک گره پیچیدهتر و به تبع آن اتفاقاتی بدتر باقی میماند؟
اتفاقا میخواهم بگویم که مریم و رضا مشکلات کوچکی را که دیگر آدمها از آن به عنوان یک عادت یا رویه معمول زندگی شان یاد میکنند، میتوانند نابود کنند. در واقع این اتفاق یک زنگ خطر است و نشان میدهد آدمهایی در جامعه ما زندگی میکنند که بروز چنین اتفاقات کوچکی هم میتواند همه چیز زندگی شان را از بین ببرد. بنابراین افرادی که در آرامش زندگی میکنند باید بدانند که یک اتفاق به همین سادگی و کوچکترین ضربهها از طرف جامعه و دیگران میتواند زندگی شان را دچار مشکل کند. معتقدم به همین دلیل باید به افرادی که میتوانند از پس این مشکلات به خوبی بر بیایند، توجه کرده و در عین حال کرامت انسانی و بزرگی شان را هم در نظر بگیریم.
شهاب حسینی در این فیلم بازی متفاوتی را از خود به نمایش گذاشته و توانسته است با ظرایف و ریزهکاریهایی نقش را صورت بیرونی ببخشد. اما به نظر میرسد نگار جواهریان بهرغم بازی خوبش، تا حدودی به تجربههای قبلیاش بهویژه در فیلم طلا و مس نزدیک شده است. نظرتان در این رابطه چیست؟
من از ابتدای انتخاب ایشان متوجه این خطر بودم. اما به توانایی هر دو این بازیگران ایمان داشتم و میدانستم که اینها میتوانند شرایط دیگری را ایجاد بکنند و بازی درخشانی ارائه بدهند. فکر میکنم خداوند من را خیلی دوست دارد. زیرا حوض نقاشی دغدغه همه افرادی شد که در این پروژه من را همراهی کردند. نه اینکه صرفا به عنوان یک کارمند کارشان را دنبال کنند و فکر میکنم همراهی و همکاری آنها یک کار گروهی موفق را رقم زد.
از اکران فیلم و میزان استقبال از آن راضی هستید؟
بله، میزان استقبال از فیلم نشان میدهد فیلمی که به تصور بعضیها شرایط اکران نوروزی را ندارد و طنز نیست، اتفاقا به دلیل تغییر سلیقه مردم در اکران موفق عمل میکند. در واقع قصه کار برای مردم اهمیت دارد و آنها دغدغهها و مسائلی که در جامعه وجود دارد را میبینند. این استقبال خوب برای همه اعضای گروه مایه خوشحالی است. هر فیلمسازی هم میخواهد مخاطبان بیشتری داشته باشد و حرفش را با آنها در میان بگذارد. بنابراین من هم از قضیه بسیار خوشحالم.
در برخی از مطبوعات بحثهایی بر سر ساخت فیلم انتخاباتی توسط شما مطرح شد. چقدر واقعیت دارد؟
نه؛ قرار نیست فیلمی در این رابطه بسازم. زیرا درگیر اکران فیلم حوض نقاشی هستم. اما امیدوارم هر کدام از همکارانم که این کار را انجام میدهند، آثار قابل قبولی بسازند.
بعد از ساخت «حوض نقاشی» به ساختن فیلم دیگری در این روزها فکر کرده اید؟
به چند ایده و طرح فکر میکنم و منتظرم ببینم کدام یک از آنها شرایط آرمانی برای ساختنش بهوجود میآید. امیدوارم اتفاقی که قابل قبول و به صلاح من و همه است، بهوجود بیاید.
تهران امروز – مد و مه ۱۳۹۲
6 نظر
دخترسایه ها
فیلم خیلییییییی زیبایی بود سرشار از مسائل اجتماعی مهم که که مدت هاست نادیده گرفته شده و خیلی خوشحالم که هنوز هم انسان هایی هستند که یه این هنجارها ارزش قائل میشن و از تمام دست اندر کاران این فیلم تشکر می کنم
یک انسان
حوض نقاشی برگی از زندگی رو ورق میزنه که انگار لای برگه های دیگه ورق میخوره و کسی اون رو نمیبینه..
دیدن فیلم حوض نقاشی رو به عنوان یک بیننده ساده به همه کسانی که هنوز قلبشون برای انسانیت میتپه توصیه می کنم..
ستاره
همونطور که گفتید فیلم سعی داره زندگی پاک ساده و بی آلایش رو نشون بده اما گاهی اوقات بعضی از برهه های زندگی این خانواده سوال برانگیز و غیر قابل باور میشه. ای کاش بیشتر این مسئله رو باز می کردید! در کل فیلم متفاوت و بسیار زیبایی بود . با تشکر
نیما
این فیلم حرف نداره، عالیه، یکی از بهترین فیلم هایی که تا حال دیدم
sara
خیلی زیبابود. جا داشت بیشتر روش کار بشه تا تبدیل بشه به یه شاهکار ولی همین سیر قشنگ و ملموس فیلم وسعی بازیگرا برای نشون دادن احساسات انسانی یه معلول ذهنی فوق العاده تاثیرگذار و زیباست. افسوس خوردم که انقدر دیر دیدم این فیلم رو ولی خوشحالم که بالاخره دیدمش
علی ..
بسیار قوی بود از حیث بازی.. و بسیار ضعیف از حیث داستانی و روند داستان و ختم آن..